مهاجرت و تبعید ایرانیان به خارج به دلایل متفاوتی صورت گرفته و تغییرات سیاسی-اجتماعی در ایران گروههایی گوناگون را به مهاجرت یا پناهندگی برانگیخته است. نگاهی به انگیزهها و وضعیت پناهندگان ایرانی ۳۵ سال گذشته در آلمان.
در آستانه استقرار دولت جمهوری اسلامی در ايران و نیز درست بعد از آن، اولين گروه که نزديکان و هواداران رژيم سلطنت بودند به مهاجرت رفتند. اين گروه بيشتر راهی کشورهای امريکا و کانادا شدند. ایران در همين زمان شاهد بازگشت گروهی از مهاجران و تبعيديان بود که بعد از سالها از اروپا و دیگر کشورها برمیگشتند. عدهای از آنها چندی بعد دوباره مجبور به ترک ايران شدند.
سيل بزرگ مهاجرت و پناهندگی ایرانیان به سالهای دهه ۱۳۶۰ (دهه ۱۹۸۰ میلادی) و سرکوب شديد فعالان سياسی برمی گردد. در این دوره گروهی از پناهندگان از ابتدا به مقصد اروپا ایران را ترک کردند و با عبور از راههای پرخطر به کشورهای اروپایی رسيدند. گروه ديگری که بيشتر هواداران گروههای چپ بودند، در آن زمان ابتدا به کشورهای بلوک شرق و بيشتر از همه به شوروی سابق رفتند و بعد از چند سال ماندن در آنجا به مهاجرت و پناهندگی دوم به کشورهای اروپایی آمدند. تعداد کمی از اين پناهندگان به افغانستان رفتند و بعد از چند سال به اروپا آمدند. گروه بزرگی از کسانی که به ناچار ايران را ترک کردند و به سازمان مجاهدين خلق تعلق داشتند به عراق رفتند.
پناهندگانی که بطور مستقيم به اروپا آمدند، در ابتدا باور نمی کردند که قرار است عمر مهاجرت آنها اينقدر طولانی شود. آنها هيچ شناختی از شرايط زندگی و پناهندگی در کشورهای اروپایی نداشتند. به همين دليل تعداد زيادی از آنان ماهها بعد از ورودشان به آلمان تقاضای پناهندگی دادند.
رسيدن به کشوری که در آن خطری جانی آنها را تهديد نمیکرد، تحمل شرايط دشوار پناهندگی را برای اين گروه از پناهجويان آسانتر میساخت. درگيری دائم ذهنی با مسائل ايران و نگرانی در مورد وضعیت همرزمان سياسی در ایران به نوعی نزديکی وهمدلی ميان آنها ايجاد میکرد. اختلاف نظرهای سياسی و بحث و جدلهای در اين رابطه از تنهایی و غربت سالهای اوليه مهاجرت اجباری میکاست. پيوندهای دوستیای که در رابطههای سياسی در ايران شکل گرفته بود در تبعيد هم ادامه داشت. اين نزديکی ميان پناهندگان در سالهای اوليه از ويژگیهایی است که بعدها در ميان پناهجويان جدید تکرار نشد. در اين دوران گرفتن اجازه اقامت و پناهندگی راحتتر بود.
پناهندگان دهه ۱۹۹۰
از نيمه دوم دهه ۱۹۹۰ پناهجويانی که به اروپا آمدند کمتر دلايل سياسی داشتند، هر چند که ناگزير بودند برای گرفتن اجازه اقامت دلايلی سياسی ارائه دهند. مهاجرت گروهی در اين دوره در ميان پناهجويان ديده نمیشد. تفاوت فاحش اين گروه با گروه اول در “انتخاب” آنها بود. آنها آگاهانه به مهاجرت آمده بودند. برای ترک ايران برنامهريزی کرده بودند و در مقايسه با گروه اول زیر فشار زمانی نبودند. آنها با وجود اينکه از شرايط سياسی – اجتماعی ايران ناراضی بودند، اما کمتر به دليل فعاليتهای سياسیشان مجبور به ترک ايران شده بودند.
مشکلات پناهندگی که آنها در بدو ورود با آن روبرو میشدند و همينطور احساس تنهايی و توقع داشتن زندگیای بهتر از ايران آنها را در وضعيت دشواری قرار میداد. به دلیل تشدید قوانین پناهندگی از سال ۱۹۹۳ در آلمان، شانس گرفتن اجازه اقامت به شکل پذيرش پناهندگی کمتر شده بود. همدلی و ياری گروهی ميان پناهجويان دیگر ديده نمیشد. علاوه بر آن، پراکندگی جغرافيايی ميان پناهجويان در کمپهای پناهندگی مناطق دورافتاده آلمان و تفاوتهای فرهنگی – اجتماعی آنها را از هم دور میکرد.
پناهندگی زنان
در اين دوره با گروه جديدی از زنان مهاجر روبرو هستيم که به تنهايی يا به همراه فرزندان خود ايران را ترک کرده بودند. اين زنان یا به دنبال يافتن شرايط بهتر زندگی برای خود و فرزندانشان يا در پی فرار از قوانينی بودند که امکان گرفتن طلاق يا داشتن سرپرستی فرزندانشان را به آنها نمیداد. اما از آنجا که فشارهای جنسيتی دليلی برای پناهندگی نبود، آنها در گرفتن پناهندگی با مشکلات جدی روبرو میشدند. دوری از خانواده و همسرانی که در موارد زيادی قرار بود با تثبيت وضعيت زندگی به آنها ملحق شوند فشارهای روانی زيادی را برای اين گروه زنان به همراه داشت.
تجربيات گروه اول پناهندگان و بوجود آمدن دفاتر مشاوره و خدمات مربوط به پناهندگان گروه دوم پناهجويان را در شناخت امکانات و قوانين ياری میرساند.
پناهجويان بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸
در اين دوره پناهجويانی به آلمان آمدند که اغلب جوان بودند و به فعالان جريانات بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ (ژوئن ۲۰۰۹) در ایران تعلق داشتند. اين گروه بسیار راحتتر از دوره پیش از آن توانستند اقامت بگيرند. گروه ديگری هم که بعد از اين جريانات آمدند اگر هم خود درگير مسائل سياسی نبودند توانستند از شرايط ايجاد شده برای گرفتن پناهندگی استفاده کنند.
ورود به کمک قاچاقچيان در اين دوره دوباره شکل گرفت و عدهای با دشواریهای زيادی به تبعيد آمدند. اين گروه را میشود با اولين گروه پناهندگان مقايسه کرد که به ناچار و بیآنکه محل زندگی خود را انتخاب کرده باشند به تبعيد تن دردادند. پيوند گروهی، گرچه نه به شکل و وسعت گروه اول، اما در ميان آنها هم ديده میشد.
در اين دوره برای اولين بار دولت آلمان به همراه ديگر کشورهای اروپایی امکاناتی را فراهم کرد تا گروهی از ايرانيانی که مجبور به ترک ايران شده بودند و در ترکيه بسر میبردند بتوانند با دريافت اقامت به آلمان يا کشورهای ديگر اروپا بيايند. اين گروه از تسهيلاتی برخوردار شدند که امکان دسترسی به آن برای دیگر پناهندگان وجود نداشت.
روند آسان شدن شرايط پناهندگی برای ايرانيان تا حدود سه سال بعد از جريانات انتخابات ادامه داشت. بعد از آن سخت و طولانی شدن روند پناهندگی در آلمان ايرانيان را هم در بر گرفت. دلايل سياسی جای خود را به دلايل دينی – عقيدتی داد و شانس پذیرش کمتر شد.
نوجوانان و جوانان
در ميان پناهندگان ايرانی در سه دهه گذشته نوجوانان و جوانانی بودند که به تنهایی به آلمان فرستاده شدند. برخی خانوادهها در سالهای اول بعد از انقلاب و سالهای جنگ برای دور کردن بچههایشان از جبههها آنها را به تنهایی روانه خارج از کشور کردند. اين پناهجويان نوجوان در ابتدا تحت سرپرستی اداره جوانان قرار گرفتند. آنها بعد از رسيدن به سن بلوغ برای گرفتن حق اقامت با مشکلات جدی مواجه شدند چون خود به تنهایی به دليل سن کمشان نمیتوانستند دليلی برای پناهندگی داشته باشند.
آمدن اين گروه به خارج از کشور تنها محدود به زمان بعد از جنگ نبود. بعدها به مرور اين جوانان به تنهایی برای يافتن امکان بهتر زندگی و تحصيل به خارج از کشور آمدند. تنهایی و فشارهای روانی ناشی از دوری از خانواده گريبانگير اين نوجوانان و جوانان بود.
به اين گروه میتوان جوانانی را اضافه کرد که از عراق به آلمان آمدند و به سازمان مجاهدين خلق تعلق داشتند. اين عده را به دليل داشتن حمايت سازمانی نمی توان در رده گروههای ديگر جوانان پناهجو قرار داد.
ورود پناهجويان ايرانی به آلمان همراه با تغيير شرايط سياسی ايران افزایش يا کاهش داشته است. با این همه، در تمام اين سالها ایران در رديفهای بالای جدول پناهندگان دولت آلمان از نظر نفرات قرار داشته است و چنانکه به نظر میرسد سيل پناهجويان ايرانی را سر باز ايستادن نيست.
دویچه وله: * نویسنده این مقاله، ناهید کشاورز، دارای سی سال تجربه و سابقه کار در دفاتر مشاوره پناهندگان در آلمان است. او هم اکنون مشاور مرکز پناهندگان شهر کلن و مرکز رواندرمانی برای کمک به قربانیان شکنجه “کاریتاس” است.