داستان به قدمت تاریخ انسان است. آدمها همیشه یک جا نماندهاند. عشق و علاقه به زادگاهشان داشتهاند و اما به قول شیخ اجل سعدی شیرازی، «سعدیا حب وطن گر چه حدیثیست صحیح / نتوان مرد به سختی که من این جا زادم». نمیتوان به مرگ تن داد. زندگی در هر حال گوهری است با ارزش که باید آن را جست. حتی اگر آن جا خانه خود انسان نباشد.
فلات ایران هم به عنوان یکی از مهدهای تمدن بشری از این قاعده مستثنی نبوده است. آن چه منقول است و به عنوان یک فرضیه جدی مطرح است، مهاجرت آریاییها به فلات ایران در هزارهای پیش از میلاد مسیح است. بنا بر این فرضیه، آریاییها از سه هزاره پیش از میلاد، آرام آرام به سوی فلات ایران آمده و این مهاجرات به مدت دو هزاره تناوب داشته است. تا این که سرانجام در هزارهای پیش از میلاد، «این قوم در سه گروه متمایز مادی، پارسی و پارتی انسجام و وحدت یافتند و چون مثلثی غرب و جنوب و شرق ایران را فرا گرفتند. سپس اولین شکل از حکومت آریایی به نام مادها در گوشهی غربی این مثلث تشکیل یافت و فصلی نو در تاریخ ایران به طور اخص و در تاریخ جهان به طور اعم گشوده شد».
اما پس از سکونت آریایی از پس هزارهها، ایران محل مهاجرت دیگرانی هم بوده است. دستهای از این مهاجران، عربها بودهاند. عربها از عهد ساسانی مهاجران ایران شدند. مهاجرتشان بیشتر از راه خشکی و از سمت عراق به سوی ایران بوده است. بنا به قول کسروی در شهریاران گمنام، از زمان اشکانیان، قبایل عرب به عراق آمده و در آن ساکن شدند. تنوخیان و لخمیان از قبایل عربی بودند که در آن دوران به عراق مهاجرت کردند. در زمان ساسانیان و بنا به گزارش کسروی اما یقین است که عربها در گرمسیرهای ایران، از خوزستان تا بحرین و پارس و کرمان نشیمن داشتند.
در همین دوران هم شاهان ساسانی از ممانعت کنندگان این مهاجرت بودند و تلاش داشتند تا چنین اتفاقی صورت نگیرد. مهاجران برای زمین و محل زندگی بهتر به این سو میآمدند و شاهان با مدعای زیانکاری مهاجران و همچنین دغدغههای سرحدی تلاش میکردند تا با چنین مسئلهای مقابله کنند. (۲) پس اولا مهاجرت عربها به ایران پیش از حمله عرب به ایران بوده و ثانیا ظاهرا دغدغههای حکمرانان در مقابله با مهاجرت، قدمتی به تاریخ حکومتهای انسانی بر این کره خاکی دارد. باید متذکر شوم که مسئله این نوشتار، نگاهی کوتاه به مهاجرتها به ایران است. و گرنه مسئله مهاجرت در همهی نقاط این کره خاکی روی داده است. از وایکینگهایی که به دنبال زمین برای کشت و زندگی به بریتانیا و بعد قلب اروپا آمدند و تا اروپاییان و انگلوساکسونهایی که برای زندگی به قارهی تازه کشف شده آمریکا رفتند. آدمیزاد بر این کره خاکی همیشه در حال کوچیدن بوده است. برای زندگی بهتر و نجات خود از تنگناهای حیات بر این کره خاکی.
داستان این مهاجرتها در طول این تاریخ حدود یک و نیم هزاره پس از هجوم عرب به ایران خود موضوع یک کتاب است و تلاش ما اینجا تنها نگاهی کوتاه به آن است. پس از طلوع تاریخ در میگذریم و به عصر حاضر نزدیکتر میشویم. عصری که دیگر نه دوران پادشاهیهای بی حد و مرز که دوران بشر در عصر دولت-ملت هاست. از جنگ دوم جهانی دیر زمانی گذشته و ایران در آستانهی یک انقلاب تاریخ ساز است. اگرچه میتوان باز هم از آن دوران پیشین و مهاجرتهایش گفت. غزان به روایت کسروی در کتابی که ذکر شد به خراسان آمده و با سلجوقیان و غزنویان درگیر میشوند. تیرههایی از این مهاجمان غز به ایران، به آذربایجان میروند و با فرمانروایان آذربایجان درگیر میشوند. «آخرین این فرمانروایان، «ابودلف» است که شهرتی در تاریخ دارد و همانگونه که کسروی اشاره میکند، نه تنها ممدوح قطران است بلکه اسدی طوسی منظومه «گرشاسبنامه» را در ۴۵۸ قمری به نام او کرده است». (۳)
وقتی در ایران سخن از مهاجران به این کشور میرود، اولین جمعیتی که به اذهان نزدیک میشود، افغانستانیهای مقیم ایران هستند. عمده این مهاجرتها در زمانهی ما، پس از آنچه که انقلاب یا کودتا (هر طرف روایت خودش را دارد) در اردیبهشت ۱۳۵۷ رخ داد، آغاز شد. حزب دموکراتیک خلق افغانستان واقعه را سامان داد و پای شورویها به افغانستان باز شد و تا سالها جنگ میان مجاهدین افغانستانی و ارتش سرخ و متحدینش در داخل افغانستان ادامه داشت. جنگ مولد دو امر اساسی است. فقر و نا امنی. و این دو، دو عامل اساسی برای مهاجرت انسانها به سوی جایی که بتوان در آن زندگی کرد. پس افغانستانیهای جنگ زده که با این دو مصیبت دست و پنجه نرم میکردند، عمدتا روانهی ایران و پاکستان شدند و این سیل جدید مهاجرت در ایران در آستانه انقلاب شکل گرفت. اما این آغاز مهاجرتهای افغانستانیها به ایران نبود.
سالها قبل افغانستانیها مهاجر ایران و هند و عراق و آسیای میانه شده بودند. «از جمله مهاجرانی که در عهد شاه محمود پسر تیمور شاه سدوزایی که افغانستان را برای همیشه ترک گفته و ساکن قلمرو ایران شدند، از طوایف اویماق هرات و بادغیس بودند. البته قبل از دوره عبدالرحمن مردم طعم تلخ مهاجرت و آوارگی و جابجاییها را چشیده بودند. ولی به گواهی تاریخ در هیچ دوره به اندازه عصر عبدالرحمن مردم به خصوص هزارهها، دچار مصیبت قتل عام، اسارت، مهاجرت و آوارگی نشده و اتفاق شومی شبیه آن در تاریخ کشور رخ نداده است». (۴)
این مهاجرت هم ادامه پیدا کرد. از دورهی صفویه با مهاجرت مردم توس و روستاهای اطراف و مجاور شدن زائران به کنار حرم امام هشتم شیعیان، مشهدی که تا پیش از آن تنها سادات رضوی را به خود دیده بود، پر جمعیتتر شد. این ترکیب جمعیتی با ورود اقوام غیر ایرانی به مشهد اما صورتی جدید به خود گرفت. کلنل چارلز ادوارد ییت، که در جولای ۱۸۹۳ میلادی کفیل کنسول بریتانیا در مشهد و از سپتامبر ۱۸۹۶ تا فوریه ۱۸۹۷ سرکنسول مشهد شد (۵)، در روزمرهنویسیهایش، جمعیت نژادی مشهد را ترکیبی و ناخالص توصیف کرده است. اولین شماره روزنامه خراسان هم گزارش اصلیاش را به تنوع جمعیتی مشهد اختصاص داده، مینویسد: «ارض اقدس نقطه اجماع نفوس متنوعه مسلمان داخل و خارج است؛ بهطوریکه متجاوز از دو ثلث سکنه این شهر از مسلمانان قفقاز، ترکستان، افغانستان و نقاط مختلف ایران تشکیل یافته است».
اولین ایل افغانستانی مهاجر به مشهد، ایل تیموری است. از شمال هرات به مشهد آمده و ماندگار شدند. مرد نامدارشان امیرتیمور کلالی بوده که در سنه ۱۲۹۵ شمسی به ریاست ایل تیموری انتخاب شد. ۴ سال حاکم قوچان شد و در زمان قیام کلنل پسیان به عنوان یکی از سران با نفوذ، سرپرستی واحدی نظامی را پذیرفت. او در دوره ششم مجلس شورای ملی به عنوان جوانترین نماینده به مجلس راه یافت و سپس در ادوار مختلف از شهر های مشهد، کاشمر، تون، طبس، فردوس و گلشن منتخب مردم در مجلس بود.
قوم بعدی هزارهها بودند. آنها هم با توجه به شرایط سیاسی و وضعیت وقت مملکت و تعادل قوای موجود ساکن مشهد شدند و پس از انقلاب مشروطه هم نمایندگانی در مجلس شورای ملی داشتند.
خاندانهای افغانستانی بسیاری ساکن مشهد شدند. از پر جمعیتترینشان یعنی هراتیها که با نام هروی شناخته میشدند تا قندهاریها، کابلیها و بقیه. (۶)
و تا رسیدیم به دوران جدید مهاجرت ها در چهار دهه اخیر و در واقع با آغازی از سال ۱۳۵۲ و در پی کودتای محمد داوود علیه ظاهر شاه و بعد سال ۱۳۵۷٫ و بعد جلوتر میآییم. دوران سیاه طالبان در افغانستان و بعد حمله و اشغال افغانستان توسط آمریکاییها که باز موج جدیدی از مهاجرت را سامان میدهد. انگار در این چهار دهه، تاریخ افغانستان با رنج گره خورده و مردمانی که برای زنده ماندن، بغض در گلو و اشک در چشم، مجبور به مهاجرت میشوند تا از دست ارتشهای خارجی و طالبان بنیادگرا خلاصی پیدا کنند. هنوز هم افغانستان درگیر دو آخر مهاجمان به این کشور است. سایه آمریکاییها هنوز سنگین است. طالبان هنوز بخشی از خاک این ملک رنج کشیده را در اختیار دارد.
هیچکس تعداد دقیق مهاجران افغانستانی در ایران امروز را نمیداند. مقامات رسمی ایران عدد بیش از سه میلیون را اعلام میکنند. عراقچی معاون وزیر خارجه ایران حتی با اعلام این عدد تهدید میکند که اگر فشارها در ایران زیاد شود، مهاجرین را اخراج خواهیم کرد! او گفت که تبعاتش هم به گردن آمریکاست که فشار را بر نظام ایران افزایش داده است. (۷) این درحالی است که بنا بر احصائیه سال ۱۳۹۶ وزارت امور مهاجرین و عودت کنندگان جمهوری اسلامی افغانستان در ایران «۸۳۹۹۱۲ نفر داری کارت آمایش ، ۳۰ هزار نفر داراری سند طویلالمدت، ۴۵۰ هزار نفر دارای پاسپورت کوتاه مدت و۸۸۷۳۰۶ نفر فاقد مدرک» هستند. (۸) مجموع اعداد اعلام شده در این احصائیه، با عدد اعلام شده مقامات ایرانی تفاوت چشمگیری دارد.
اصلیترین جمعیت مهاجران در ایران را افغانستانی ها تشکیل میدهند. اما هستند از ملل دیگری که مهاجر شده و به ایران آمدهاند. عراقیها، پاکستانیها، از ترکیه و سایر کشورها هم هستند بسیارانی که در ایران به عنوان مهاجر زندگی میکنند. بنا به اعلام مرکز آمار ایران، دستکم تا سال ۱۳۹۶، ۳۴ هزار و پانصد عراقی، ۱۴ هزار و سیصد پاکستانی، ۷۱۳ شهروند ترکیه و ۲۰ هزار و ۸۵۰ نفر از کشورهای دیگر در ایران سکونت دارند. (۹)
اما صحبت از عراقی ها شد. دومین جمعیت مهاجر به ایران. پیشتر از مهاجرت عربها به عراق و بعد مهاجرتهایشان از راه عراق به ایران، ایران پیش از اسلام، سخن گفته شد. اما وقتی بدانیم که دومین جمعیت مهاجرین در ایران عراقیها هستند، لازم است بپردازیم به اینکه این جمعیت در چه سیری به ایران آمدهاند و چه دورههایی را از سر گذراندهاند.
صفویان در ایران به دست افغانها سرنگون شدند. همین رویداد موجب شد که تعداد بسیاری از شیعیان ایرانی، به خصوص عالمان شیعی در اوایل قرن دوازدهم هجری شمسی به شهرهای کربلا و نجف بروند. به تدریج در آنجا زندگی کنند. زبان فارسی در بغداد و بصره گسترش یابد و ایرانیان در کنار عراقیها به زندگی در این سرزمین بپردازند. کاری که در روندی توسط دولت عثمانی تسهیل هم شد و بر اساس قرارداد ۱۲۵۳ شمسی، حقوق کنسولی شهروندان ایرانی در عراق به رسمیت شناخته شد.
عراقِ پس از فروپاشی عثمانی اما داستانی دیگر داشت. قانون ملیت عراقی گام اول بود که ایرانیهای ساکن عراق یا باید قبول ملیت عراقی میکردند و یا تکلیفشان را مشخص و محل زندگیشان را هم تعیین میکردند. در سال ۱۳۰۵ در عراق پساعثمانی استخدام افراد خارجی منع شد و بعد از ۱۳۱۳ حتی این اتباع از اشتغال به بازرگانی و تجارت هم منع شدند. مناقشهی ایران و عراق بر سر اروند رود در سال ۱۳۴۸ و بعد فوت آیتالله حکیم در سال ۱۳۵۰ موجب شد که دولت عراق با شدت به اخراج ایرانیان ساکن عراق بپردازد. (۱۰) اینها که معاود از عراق و راندهشدگان از عراق بودند، از این تاریخ مجبور به آمدن به ایران شدند. باید توجه کرد که بسیاری از ایشان پس از سالها در واقع عراقی شده بودند و در جامعه میزبان ادغام شده بودند و حال باید دوباره آنجا را ترک میکردند. با آغاز جنگ هشت ساله هم این روند تشدید شد و ادامه یافت.
صدام حسین در این مقطع «به سرعت مصوبهای به نام ۶۶۶ را در سال ۱۹۸۰ به تصویب و امضای اعضای شورای فرماندهی عراق از جمله طارق عزیز و طاها یاسین رمضان» رساند و شروع به اخراج ایرانیان مقیم عراق «که اکثر آنها ایلامیها و کردهای فیلی مقیم عراق بودند» و پیشتر شناسایی شده بودند و «در یک اقدام تاریخی و البته نکوهش بار و به شکل رقت باری از کشور عراق اخراج و رهسپار مرزهای ایران مینماید».
یکی از شاهدین میگوید که «نیمههای شب ما را گروه گروه به سمت مرزهای ایران روانه کرده و در بیابانی در نزدیکیهای خانقین و مرز خسروی رها کردند». (۱۱)
در این موج «فعالان عراقی سیاسی عراقی الاصل (احزاب شیعه) که به علت مخالفت با سیاستهای حزب حاکم تحت تعقیب، فشار و شکنجه بودند نیز به دلیل گرایشهای سیاسی، مذهبی که به دولت ایران داشتند رهسپار ایران شدند». (۱۲)
موج دوم این مهاجرین هم پس از وقایع انتفاضه شعبانیه سال ۱۹۹۱ شکل گرفت. احزاب شیعه در جنوب عراق با رژیم بعث عراق درگیر شدند و «پس از شکست جریانات شیعه جریان تعداد زیادی از مردم شهرهای عمدتا مرزی عراق- ایران به دلیل اوضاع نابسامان سیاسی وارد خاک ایران شدند. آمار منتشره تعداد کلی این افراد را ۵۰۰ هزار نفر اعلام میکند». (۱۲) البته آمار این پناهجویان دستکم تا سال ۲۰۰۲ کاهش یافته است. اما هنوز این دسته از پناهجویان با تمام مشکلاتی که در ایران دارند هستند و زندگی میکنند.
از فقر و ناامنی به عنوان دو عامل مهاجرت سخن گفتیم. پاکستانیهایی که به ایران مهاجرت میکنند، به همین دو دلیل است که روانه ایران میشوند. آژانس اطلاعات فدرال پاکستان در سال ۲۰۱۶ از بازداشت ۲۹ هزار پاکستانی که قصد عبور غیرقانونی به ایران برای رفتن به اروپا داشتند خبر داده است. آمارهایی که از سال ۲۰۱۴ رو به افزایش است. (۱۳) در پاکستان هم بنیادگرایان مذهبی و فقر بیداد میکنند و مردمان را به این فکر وا میدارند که برای زندگی کردن، دست به هجرت بزنند. به ایران بیایند و بیشناسنامه هم باشد که واویلاست. خادم حسین که چهل سال پیش پدرانش به ایران آمده و ماندگار شدند تعریف میکند که «آن روزها در احمدآباد نزدیک کراچی، شیعهها را آزار میدادند، بمب دستی میانداختند و خانههای ما را آتش میزدند. پدران ما مجبور شدند به روستاهای دیگر فرار کنند اما بعد از چند وقت دیگر زمینی نداشتند که کار کنند و خرج خانه را بدهند. بعد از چند وقت برای زیارت به ایران، عراق و سوریه رفتند و در راه برگشت وقتی دیدند در ایران امام خمینی روی کار آمده و کشور اسلامی و حکومت شیعه شده، اینجا ماندیم اما حالا جرأت نداریم تا شاه عبدالعظیم برویم زیارت برگردیم از ترس اینکه مبادا دستگیرمان کنند». (۱۴)
شرایط برای همه مهاجرانی که شناسنامه ندارند و غیرقانونی محسوب میشوند در ایران فاجعه بار است. خادم حسین نه اولی است و نه آخری. افغانستانی و عراقی و پاکستانی و … هم فرقی نمیکند. آدمهایی که هستند، اما انگار از دید حکومت و قانون و مردم وجود ندارد. بودگانی که انگار نیستند. انکار وجود آدمی گاهی از مرگ هم بدتر است.
از طلوع تاریخ تا امروز، مهاجرت بوده است و ایران هم به عنوان یکی از مهدهای تاریخی تمدن، جایی در مسیر راه ابریشم و کشوری در قلب خاورمیانه از قاعده مستثنی نبوده. کافی است به دور و بر ایران نگاه کنیم. در چنین وضعیتی، مهاجرت انسانها برای زندگی بهتر طبیعیترین انتخاب آنهاست. مهاجرت هم در این فلات و این کره خاکی تمامی ندارد. تا آدمی هست و جنگ و فقر و مصیبت هست، مهاجرت برای زندگی و زنده ماندن هم هست.
پانوشتها:
۱- مهاجرت اقوام آریایی به فلات ایران و تشکیل حکومت در این فلات – علی نیکویی – ویرگول
۲- شهریاران گمنام – احمد کسروی – بخش دوم – مقدمه – صفحات ۱۵۰ تا ۱۵۵
۳- نگاهی به کتاب «شهریاران گمنام»به مناسبت ۲۰ اسفند سالمرگ احمد کسروی – خاندانهای حکومتی که در گوشه گوشه ایران فرمانروایی کردند – آناهید خزیر – خبرگزاری کتاب ایران، ایبنا – ۲۰ اسفند ۱۳۹۷
۴- مهاجرت افغانها؛عوامل، فرصتها و آسیبها – محمد عرفانی – افغانستان ما – ۱۰ دی ۱۳۹۷
۵- ییت، چارلز ادوارد – ویکی نور
۶- مروری بر تاریخ مهاجرت افغانستانیها به مشهد ازقاجار تاکنون/ وطنداران دور از وطن – شهرآرانیوز – ۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
۷- عراقچی: فشارها زیاد شود؛ مهاجرین را اخراج میکنیم+ویدیو – شفقنا – ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۸
۸- احصائیه سال ۱۳۹۶ افغان های مهاجر ، پناهجو ،دارای سند پناهنده گی اقامت ، تابعیت ، عودت کننده ، بی جاشده و مدغم شده – وبسایت وزارت امور مهاجرین و عودت کنندگان جمهوری اسلامی افغانستان
۹- مهاجران در ایران؛ تعداد اتباع کدام کشورها بیشتر است؟ – بی بی سی فارسی – ۲۹ خرداد ۱۳۹۶
۱۰- معاودین – ویکی شیعه
۱۱- ظلمی که صدام در حق ایرانی ها کرد/ماجرای معاودین از عراق چیست – خبرآن لاین – ۱۵ مهر ۱۳۹۴
۱۲- نگاهی به وضعیت پناهندگان عراقی در ایران – حامی، انجمن حمایت از زنان و کودکان پناهنده – ۲۹ شهریور ۱۳۹۱
۱۳- افزایش مهاجرت غیرقانونی از پاکستان به ایران – شفقنا افغانستان – ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶
۱۴- چند تصویر دردناک از زندگی مهاجران پاکستانی در تهران – اقتصاد آن لاین – ۲۰ آبان ۱۳۹۸
ماهنامه خط صلح