پديده مهاجرت اجباری بهاييان از ايران اسلامی

zendanian.bahaee.png - 65.83 Kb

کيان ثابتی

بيشترين تعداد پناهندگان بهايی افرادی هستند که در ايران دچار مشکلات اقتصادی شده‌اند. گروه بعدی، جوانان محروم از تحصيل بهايی هستند اين گروه نيز تعدادشان طی چهار سال گذشته به بالا‌ترين ميزان سال های اخير رسيده است. در بين پناهندگان بهايی افرادی هم هستند که به دليل حفظ جان، راهی ترکيه شده‌اند. گروه‌های ديگر پناهندگان بهايی شامل بيماران صعب العلاج، مادران و پدرانی که فرزندانشان در خارج از ايران زندگی می‌کنند، می‌شوند.

از‌‌ همان نخستين روزهای پيروزی انقلاب اسلامی در ايران، حاکميت کشور که در اختيار معممين شيعه قرار گرفته بود بنای مخالفت و دشمنی را با هموطنان بهايی آغاز کرد. اماکن مذهبی و قبرستان‌های بهاييان مورد هجوم قرار گرفت و تخريب شد، بسياری از کارخانه‌های توليدی و شرکت‌های خصوصی فقط به دليل آنکه يکی از صاحبانش فردی بهايی بود توسط بنياد مستضعفان يا دادگاه انقلاب مصادره گرديد، بهاييان از همه مشاغل دولتی و بعضا «خصوصی اخراج شدند، استادان و دانشجويان بهايی از تدريس و تحصيل، محروم و با ثبت گزينه» مذهب «در فرم ثبت نام کنکور سراسری دانشگاه‌ها از ورود جوانان بهايی به دانشگاههای سراسری و آزاد جلوگيری بعمل آمد، بازداشت شهروندان بهايی در شهرهای مختلف ايران، آغاز و گسترش يافت. اکثر دستگيرشدگان مجکوم به اعدام و اموال ايشان مصادره می‌شد و اين‌ها تنها نمونه‌های کوچکی از ده‌ها دليلی بودند که بهاييان را مجبور به جلای وطن می‌کرد.

اين مهاجرت ابتدايی هم با مشکلاتی همراه بود چه که حکومت اسلامی ايران با وارد کردن گزينه» مذهب «در فرم ثبت نام گذرنامه از تحويل گذرنامه و خروج شهروندان بهايی از ايران ممانعت بعمل می‌اورد در اين شرايط بسياری از شهروندان بهايی که تحمل فشارهای وارده را نداشته و جان خود را در وطنشان در خطر می‌ديدند مال خود را می‌گذاشتند و بی‌محابا از راههای صعب العبور استان بلوچستان به پاکستان می‌گريختند و در آنجا خود را به دفتر کميساريای پناهندگی سازمان ملل معرفی تا آنکه پس از چند سال بتوانند به کشوری امن نقل مکان کنند البته چندين برابر تعداد اين پناهجويان، بهاييانی هم بودند که ترک وطن نکرده و با پذيرش شرايط موجود در ايران روزگار می‌گذراندند.

حکومت اسلامی حاکم بر ايران که به هيچ وجه نمی‌توانست حضور معتقدان به آيين بهايی را در مملکت تحت حاکميت خود بپذيرد ابتدا با اين طرح آغاز کرد که اعمال فشار بر شهروندان بهايی و ممانعت از خروج ايشان از کشور، موجب آن می‌شود که ايران برای بهاييان تبديل به زندانی با اعمال شاقه خواهد شد که تنها تغيير عقيده و اسلام آوردن ايشان موجب رهايی از اين زندان خواهد گرديد ولی پس از يک دهه، حاکميت آشکارا شاهد شکست طرح خود بود. اعدام و تحمل حبس‌های طولانی برای تعداد کثيری از شهروندان بهايی، ممانعت از کسب و کار و تحصيلات عاليه و ممنوع خروج کردن بهاييان، نه تنها موجب ترک عقيده پيروان بهاييت نشد بلکه بسياری از ايرانيان را هم به اين باور مذهبی متوجه و علاقه‌مند کرد. در اينجا حکومت راه ديگری در پيش گرفت و دربهای خروج از کشور را بر بهاييان گشود تا شايد با اعمال فشار در داخل موجب خروج ايشان از کشور گردد و از اين طريق از تعداد پيروان آيين بهايی در ايران کاسته شود.

خروج تعداد کثيری از شهروندان بهايی از ايران در اوايل دهه ۶۰ شمسی و درخواستهای مکرر ايشان جهت پناهندگی از کشورهای مختلف، جامعه جهانی را متوجه وضعيت نابسامان بهاييان در ايران کرد و در همين مقطع بود که درخواست‌های جامعه جهانی از ايران برای کاهش فشار‌ها بر شهروندان بهايی آغاز شد هر چند حاکميت ايران همواره از پذيرش درخواستهای بين المللی استيحاش دارد و اين بی‌توجه نشان دادن به خواستهای جهانی را نشانه قدرت و استقلال خود می‌داند ولی در ‌‌نهايت اين فشارهای بين المللی بود که توانست حکومت ايران را مجاب کند از شدت دستگيری‌ها و اجرای احکام اعدام جهت شهروندان بهايی بکاهد.

نکته‌ای که حائز توجه است اينکه در سال ۱۳۶۶ خورشيدی دانشگاه داخلی بهاييان در ايران موسوم به» موسسه علمی- آزاد «راه اندازی شد و از اين طريق جوانان بهايی که محروم از تحصيل در دانشگاه‌های دولتی شده بودند توانستند به راهنمايی اساتيد اخراج شده بهايی به تحصيل بپردازند هر چند دانشگاه مزبور مدرک رسمی به فارغ التحصيلان نمی‌داد با اين حال در کاهش تعداد مهاجرين بهايی از ايران بسيار مؤثر بود.

خروج شهروندان بهايی از ايران در دوران رياست جمهوری خاتمی

دوران ۸ ساله رياست جمهوری محمد خاتمی فشار و آزار شهروندان بهايی به حداقل ميزان خود طی سی و اندی سال که از تاسيس نظام اسلامی در ايران می‌گذشت، رسيد. هر چند در سال‌های اوليه رياست جمهوری خاتمی، يک شهروند بهايی در مشهد به نام قدرت الله روحانی به اتهام اعتقاد به آيين بهايی اعدام شد ولی مسئولان نظام خبر مزبور را تکذيب کردند! يا وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در ۷ مهر ماه ۱۳۷۷ در يک يورش گسترده به منازل شهروندان بهايی در سراسر ايران و دستگيری تعدادی از ايشان در ارتباط با دانشگاه داخلی بهاييان سعی در تحت فشار قراردادن شهروندان بهايی نمود ولی با اين حال اين دوران به دليل اعمال کمترين فشار‌ها به شهروندان بهايی از سوی حکومت، دارای کمترين ميزان مهاجرت شهروندان بهايی از ايران بود بخصوص آنکه در آخرين سال رياست جمهوری محمد خاتمی برای اولين بار اعلام شد همه ايرانيان حق شرکت در کنکور سراسری دانشگاه‌ها را دارند و گزينه» مذهب «در فرم ثبت نام کنکور اشاره به درس تعليمات دينی‌ای دارد که داوطلب برای امتحان برمی گزيند.

مهاجرت شهروندان بهايی در دوران رياست جمهوری احمدی نژاد

پس از محمد خاتمی، محمود احمدی‌نژاد بر مسند رياست جمهوری ايران نشست. از‌‌ همان ابتدا شايعه نزديکی احمدی‌نژاد به انجمن حجتيه در دهان‌ها پيچيد هر چند اين شايعه هيچگاه اثبات نشد ولی نحوه رفتار و گفتارهای احمدی‌نژاد و نزديکانش در مواجهه با مقوله» مهدی (امام زمان) «بی‌شباهت به رفتارو گفتارهای انجمن مذکور نبود. شدت گرفتن برخورد با شهروندان بهايی از‌‌ همان سالهای ابتدايی رياست جمهوری احمدی‌نژاد از جمله دلايلی بود که احتمال ارتباط تيم احمدی‌نژاد با انجمن حجتيه يا حداقل تفکر انجمن مذکور را تقويت می‌کرد. بازداشت ۵۴ جوان بهايی در ارديبهشت ماه ۱۳۸۵ خورشيدی در شهر شيراز و انکار علنی وجود شهروندان بهايی توسط رييس جمهوری ايران در نشست مطبوعاتی برگزارشده*در مقر اجلاس سازمان ملل متحد، نويد آينده خوبی به بهاييان نمی‌داد. کم کم بازداشت شهروندان بهايی دوباره شدت گرفت. فشارهای اقتصادی بر شهروندان روبه تزايد گذاشت بسياری از شهروندان بهايی که طی دو دهه پس از اخراج از شغل‌های اصليشان توانسته بودند کسب و کاری برای خودشان ايجاد کنند با عدم تمديد يا لغو جواز مواجه شدند. بار ديگر بر مذهب داوطلب شرکت در آزمون سراسری دانشگاه‌های ايران تاکيد شد و عملا اجازه حضور جوانان بهايی در کنکور سراسری گرفته شد. آن تعداد اندک از دانشجويان بهايی هم که به دانشگاه‌های دولتی راه يافته بودند به مرور پس از شناسايی اخراج شدند و بالاخره يک ماه پيش از انتخابات رياست جمهوری سال ۱۳۸۸ خورشيدی هفت شهروند بهايی که مسئوليت جامعه بهايی ايران را به عهده داشتند بازداشت شدند. اين فشار‌ها مقدمه‌ای بود برای شروع مجدد خروج گسترده بهاييان از ايران تا آنکه انتخابات سال ۸۸ به وقوع پيوست.

پس از انتخابات رياست جمهوری شهروندان بهايی هم مانند بسياری ديگری از اقشار جامعه از تيررس فشارهای حکومتی درامان نماندند. با آنکه جامعه بهايی ايران همواره اعلام کرده که طبق اصول اعتقادی‌اش از هر گونه دخالت در سياست و يا جانبداری از گروهی خاص پرهيز می‌کند ولی بدنه اصلی نظام که سه دهه سابقه دشمنی با جامعه بهايی را در پيشينه دارد حاضر به پذيرش ادعای بهاييان نبود. بازداشت شهروندان بهايی در همه شهرهای ايران آغاز شد و ايشان با اتهامات نظير» تبليغ عليه نظام «،» اقدام عليه امنيت «و» تشکيل گروه غيرقانونی «به دادگاه‌های انقلاب فراخوانده شدند. ادارات اطلاعات در شهرهای مختلف کشور محور اعمال فشارهای اقتصادی بر بهاييان را دردست گرفتند و ادارات اماکن، دارايی، کار، تامين اجتماعی و صنوف مجريان اقدامات ايشان شدند. پلمپ گسترده محل‌های کسب، لغو و عدم تمديد جواز، وضع مالياتهای سنگين و جلوگيری از مراجعه صاحبکاران- مشتريان – به شهروندان بهايی از جمله فشارهای اقتصادی بود که وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ايران با همکاری نهادهای مذکورعليه شهروندان بهايی به مرحله اجرا درآورد. هجوم به گورستان‌های بهايی و کارشکنی در صدورجواز دفن که از دوره قبل رياست جمهوری محمود احمدی‌نژاد شروع شده بود ناگهان به دستور حکومتی تبديل شد و به همه شهرهای ايران سرايت کرد. در روزهای پايانی سال ۱۳۸۸ خورشيدی دادستان کل کشور در اعلاميه‌ای کليه تشکيلات مذهبی بهايی را غيرقانونی و تعطيل اعلام کرد. گروه ۷ نفره مسئولين جامعه بهايی ايران با اتهامات» جاسوسی برای اسرائيل، تبليغ عليه نظام و توهين به مقدسات «هر کدام به ۲۰ سال حبس تعزيری محکوم شدند. و از همه اقدامات شديد‌تر می‌توان به حمله گسترده نيروهای وزارت اطلاعات به دانشگاه بهاييان ايران در خرداد ماه سال ۱۳۹۰ خورشيدی اشاره کرد که تعداد زيادی از اساتيد بهايی بازداشت و بسياری از منازل بهاييان مرتبط با دانشگاه مزبور مورد هجوم ماموران امنيتی قرار گرفت. موارد مذکور تنها بخشی از اقدامات رژيم ايران بر عليه شهروندان بهايی شمرده می‌شود ولی اين‌ها تمهيدی بود برای خروج گسترده شهروندان بهايی از ايران و ورودشان به کشور ترکيه برای اعلام پناهندگی به دفتر کميساريای عالی پناهندگی سازمان ملل متحد؛ کورسوی اميدی که با کم شدن آزار و فشار‌ها در دوران رياست جمهوری محمد خاتمی بر دلهای بهاييان تابيده بود به خاموشی گراييد و بسياری از شهروندان بهايی که ديگر محيط زندگی در ايران را محل امن و آسايش برای خويش نمی‌ديدند مجبور به جلای وطن شدند. تلاش نيروهای امنيتی برای از هم پاشاندن دانشگاه داخلی بهاييان ايران و عدم ثبت نام، اخراج و ممانعت از تحصيل شمار اندک دانشجويان بهايی راه يافته به دانشگاه‌های ايران عامل مهم ديگری بود تا بسياری از جوانان بهايی برای پيشرفت و تحصيل مجبور به ترک وطن شوند.

ورود به کشور ترکيه و اعلام پناهندگی

سحرگاه شنبه هر هفته حدود ساعت ۳ تا ۵ بامداد قطار تهران- آنکارا وارد ايستگاه شهر کايسری ترکيه می‌گردد و تعداد زيادی از شهروندان بهايی با دلتنگی و اميد از آن پياده می‌شوند و اين شروع يک زندگی جديد است. دوره‌ای که مشخص نيست انت‌هايش به کجا ختم می‌شود. در آن موقع شب که تاريکی و سوز سرما در ايستگاه راه آهن بيداد می‌کند تعدادی از پناهندگان بهايی کايسری که به نام» گروه خدمت «مشهورند کليه بارهای مسافران (بهايی و غيربهايی) را از قطار تخليه می‌کنند و سپس به تقسيم بار‌ها به صاحبانشان مشغول می‌شوند. در اينجا مسافر يا پناهجوی ايرانی شاهد اولين برخورد انسانی با خود است هر چند اعضای گروه خدمت متشکل از بهاييان پناهنده می‌باشد ولی آنچه برای اين گروه مهم است انسان و هموطن بودن مسافران است نه دين، قوميت و يا جنسيت ايشان؛ شايد اصلا» بسياری از اين مسافران ندانند که اين افراد که بار‌ها را تخليه و تحويل می‌دهند (حتی در مواردی بار‌ها را تا محل سکونت مسافر هم می‌برند) پناهندگان بهايی هستند که در آن موقع شب به مدد آن‌ها آمده‌اند.

زندگی جديد از فردای آن روز آغاز می‌گردد. زندگی که برای بعضی يک سال و برای بعضی ديگر تا سه سال هم به طول می‌انجامد. معمولا «بهاييانی که عازم امريکا هستند يک سال در ترکيه ساکنند ولی ساير کشور‌ها زمان بيشتری برای رسيدن طلب می‌کند. حدود ۳۰ شهر اقماری در ترکيه توسط وزارت کشور ترکيه جهت اسکان پناهندگان مشخص شده که پناهجويان ايرانی پس از معرفی خودشان به دفتر کميساريای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد مستقر در آنکارا به اين نقاط فرستاده می‌شوند. اين شهر‌ها شامل کايسری، نوشهير، اسکی شهير، دنيزلی، نيده، سيواس، کريک کاله، مرسين، قونيه، وان و غيره می‌باشند. بايد توجه داشت تا زمانی که فرد پناهجو پاسخ مثبت مصاحبه‌اش را دريافت نکرده به عنوان پناهنده محسوب نمی‌شود و به عنوان پناهجو در کشور ترکيه شناخته می‌گردد اين دوره می‌تواند بيش از يک سال هم باشد. البته در مورد پرونده زنانی که مسئوليت اداره خانواده را عهده دارند، سالمندانی که به تنهايی در ترکيه ساکنند، بيماران صعب العلاج و افرادی که جانشان در ايران در خطر است روند پناهندگی سريع‌تر انجام می‌گردد.

بهاييان پناهنده را می‌توان به چند گروه تقسيم کرد بيشترين تعداد پناهندگان، افرادی هستند که در ايران دچار مشکلات اقتصادی شده‌اند. طی چهار سال اخير، تشديد فشارهای اقتصادی بر شهروندان بهايی ايران موجب شده تعداد بهاييانی که به دليل مشکل اقتصادی ترک وطن کرده‌اند رو به افزايش نهد. گروه بعدی، جوانان محروم از تحصيل بهايی هستند اين گروه نيز تعدادشان طی چهار سال گذشته به بالا‌ترين ميزان سالهای اخير رسيده است. شناسايی و اخراج دانشجويان بهايی، ممانعت از شرکت بهاييان در کنکور دانشگاه‌ها و هجوم و تحت فشار قراردادن دانشگاه مجازی بهاييان ايران از جمله عوامل گسترش خروج جوانان بهايی از ايران محسوب می‌شوند. بخش اعظم ديگری از پناهندگان بهايی در ترکيه را» نو دينان بهايی «تشکيل می‌دهند يادآوری می‌گردد نودينان بهايی طبق قانون قضايی کشور ايران به دليل آنکه از دين اسلام به بهاييت گرويده‌اند، محکوم به ارتداد هستند. معمولا مدت زمانی که پرونده پناهندگی نودينان بهايی اقدام و بررسی می‌شود طولانی‌تر از پرونده شهروندان بهايی می‌باشد. در بين پناهندگان بهايی افرادی هم هستند که به دليل حفظ جان، راهی ترکيه شده‌اند اين گروه شامل بهاييانی می‌گردد که در ايران:

۱- حکم حبس تعليق دارند.

۲- منتظر اجرای حکم می‌باشند.

۳- کسانی هستند که در ايران تحت تعقيب وزارت اطلاعات هستند.

۴-  بهاييانی که به دليل فعاليت‌های مذهبی يا رسانه‌ای در ايران احتمال دارد دستگير شوند.

گروه‌های ديگر پناهندگان بهايی شامل بيماران صعب العلاج، مادران و پدرانی که فرزندانشان در خارج از ايران زندگی می‌کنند و برای در کنار آن‌ها بودن، مجبورند از طريق کميساريای عالی پناهندگان سازمان ملل مستقر در ترکيه، پناهندگی کشور مزبور را دريافت کنند همچنين پدران و مادرانی هم هستند که دارای فرزند کوچکی می‌باشند و به اين دليل از ايران خارج شده‌اند که به دليل نااميدی از آينده ايران نمی‌خواهند فرزندشان هم به سرنوشت ايشان دچار شود و حکومت مذهبی حاکم بر ايران مانع پيشرفت ايشان در آينده شود.

به هر شکل بهاييان هم مانند ساير پناهجويان و پناهندگان مجبورند پروسه پناهندگی در کشور ترکيه را تا رسيدن به کشور مطبوع بگذرانند که مدت زمان اين دوران برای پناهندگان بهايی نسبت به سايرين به دليل فشارهای آشکار حکومت ايران بر شهروندان بهايی، کمتر و مشکل ديپورت هم در پايين‌ترين ميزان می‌باشد. در اين دوره بسياری از پناهندگان به دليل آنکه طبق قانون کشور ترکيه اجازه کار ندارند سرمايه‌ای را که با خود از ايران آورده‌اند را از دست می‌دهند و با دست خالی به کشور مقصد وارد می‌شوند. بسياری هم برای گذران زندگی بطور غيرقانونی در ترکيه مشغول به کار می‌شوند که همين شرايط موجب شده صاحبکار ترک، پناهندگان را برای مشاغل سخت با حداقل حقوق استخدام کند.

پس از گذشت ماه‌ها يا برای بسياری سال‌ها، پناهنده بهايی به کشور مقصد می‌رسد اينجا ديگر سن و شغل قبلی مطرح نيست پناهنده با جامعه و فرهنگ جديدی برخورد می‌کند. بسياری از پناهندگان تحمل اين برخورد اوليه را ندارند اينان يا به ايران بر می‌گردند يا تا آخر عمر با خاطرات ايران و آرزوی «روزی برگشت به ايران» زندگی در غربت را تحمل می‌کنند که برای بعضی اين حس نوستالژی و غم دوری از وطن منجر به افسردگی و ياس می گردد.

اما بسياری از بهاييان با اين تبعيد اجباری برخوردی ديگر دارند. زبان، فرهنگ و ارتباطات اجتماعی کشور مقصد به ايشان سبک زندگی جديدی را تحميل می‌کند پس به مانند طفل تازه تولد يافته‌ای سعی می‌کنند برای ساختن زندگی نوين (بی‌توجه به دستاوردهای مادی زندگی پيشين)، خويش را هر چه سريع‌تر با محيط جديد وفق دهند هر چند همواره ياد ايران (سرزمين مادری) به عنوان زادگاه آيين بهايی همواره در خاطرشان ثبت خواهد بود. ساختن اين زندگی نوين هر چند سخت و دشوار است ولی برای يک پناهنده بهايی دارای دو مفهوم است (مفاهيمی انسانی ولی نا‌آشنا برای يک شهروند بهايی ساکن ايران): آسايش فکر – امنيت جان و مال.

دیدگاهتان را بنویسید